http://www.kanoonm.com/1019#more-1019

 

براي 16 آذر

علي اصغر زاده

کانون مدافعان حقوق کارگر - در جنگل انبوه سرمايه، هزاران هزار درخت تنومند با ماشين‌هاي قطع روبرو هستند تا در مراكز صنعتي به در و پنجره، مبل و ميز و صندلي و يا اشياء تزئيني تبديل شده و جايگاهي به جز آن چه هست پيدا كنند. با اين كه درخت تبديل می‌شود اما در لابه لاي پوسته‌هاي خود «لاروي» پر هياهو همراه دارد كه آماده تغذيه و بارور شدن است و تبديل هم نمی‌تواند او را نابود كند كه زندگي جاويد دارد تا روزي كه زمين نابود شود.

پس از انقلاب صنعتي و ايجاد طبقه جديدي از انسان به نام كارگر فرمول مقابله كار با سرمايه توسط انديشمندان قرن صنعت تدوين و تفسير شد. اين علم مقابله يا مبارزه از اروپا به آمريكا و از آمريكا به آمريكاي لاتين و نهايت به آسيا رسيد. اما سرمايه كه ضربات پي در پي را تاب تحمل نداشت به سركوب و كشتار بي رحمانه مبارزان مبادرت كرد و در همين راستا فرمول‌هاي جديد را براي سركوب ابداع كرده  و به جهان ابلاغ كرد. گسترده كردن اين مقوله لازم نيست، كه بسياري از دانشجويان خود آموخته و حتي تعليم‌دهنده تاريخ اين جنبش‌ها هستند .

اما در كشور ما ايران از كودتاي 1299 تا چند سال پس از كودتاي 1332 آزادگان در راه آرمان‌هاي كارگري جان بر سرِ دار گذاشتند و اشارات كوتاه  براي جنبش دانشجوئي يادآوري ست. افسران خراسان كلنل پسيان، ميرزا كوچك خان جنگلي،  محمد خياباني، 53نفر، حزب توده، سازمان نظامي اين حزب و انبوه جان باختگان طبقه كارگر. در پي كودتاي آمريكايي و انگليسي 28 مرداد32، بزرگ سرمايه جهان با فرمول‌هاي جديد مقابله به قصد غارت منابع طبيعي و فسيلي مثل نفت و منابع كاني و نيروي كار ارزان قيمت ،مبادرت كرد به:

1 ايجاد اليگارشي مالي، با تاسيس بانك‌هاي ايران و آمريكا، ايران و انگليس و بانك صنعت و معدن و....... منابع مالي كه از كشور به خصوص آمريكا به ايران سرازير شد بايد موارد خرج آن‌ها نيز تدوين گردد كه ره آورد تهاجم دلار تنها به مرفه‌تر شدن طبقه بالا دست پايان نداشته باشد بلكه اين دلارها در راستاي ايجاد مراكز علمي براي تهاجم بعدي هزينه گردد. ايجاد مراكز درسي از دبستان، دبيرستان تا دانشگاه  و تحصيل تقريبا اجباري تدوين شده در انقلاب سياه شاه رويكرد جديدي بود، هم براي طبقه‌ی پايين‌دست كشور و هم طبقه بالا‌دست. اما اين نبود كه دلارها خرج شود و براي ارسال‌كننده‌اش مازادي را همراه نداشته باشد. هيچ عقل سالمي نمی‌پذيرد كه هزينه كند و سودي نبرد. پس سرمايه دومين فرمول مقابله را اعزام كرد.

2 صدور كالا و از اين پس ما شاهد تهاجم و دستاوردهاي اين فرمول هستيم، از كالاهاي اساسي مثل اتومبيل، قطار، اتوبوس، هواپيماي مسافرتي، كشتي و ... و تسليحات مختلف جنگي ... و كالاهاي غيرضروري انواع نوشابه‌هاي الكلي و غيرالكلي (كوكا‌كولا و مشابه آن) آدامس، لوازم آرايشي و.... اما صدور اين فرمول مستلزم هزينه حمل و حقوق و مزاياي قانوني به كارگران سازنده‌ی كشور صادركننده می‌باشد كه چون در مرحله اليگارشي مالي نياز به فرمول دوم هست، سرمايه نه تنها ضرر نمی‌دهد بلكه سودهاي كلان هم می‌برد. اما اگر براي يك شيشه (كوكا) 1 واحد پول سود می‌برد با توليد و امتياز توليد در كشور مستعمره چند واحد سود خواهد برد. پس فرمول بعدي

3 صدور سرمايه يعني ايجاد مراكز توليد با وابستگي علمي به كشور صادر كننده در مستعمره جديد؛ در ايران هم. و چنين شد صنعت ذوب فلز. صنايع كالاي اساسي مثل يخچال، تلویزيون، چرخ گوشت، كفش و... صنايع مصرفي مثل لوازم آرايشي و غيره.

اما اين چه سودي براي كشور صادركننده دارد:

 الف: عدم پرداخت هزينه حمل به كالاهاي آماده و....

ب :عدم پرداخت حقوق واقعي

ج :دست يابي به منابع معدني جديد در كنار مراكز توليد و...

به دارازا نكشد كه امروز همه كارگران و طبقه آگاه جامعه می‌دانند و آمريكا در مستعمره جديدش ايران به همراه ساير هم فكرانش چنين كرد و به طور نسبي بخش پايين دست جامعه هم از تقريبا گرسنگي (نان بخور نمير) نجات پيدا كردند.

در پي انقلاب سياه شاه و ملت زمين داران بزرگ تشويق شدند تا در بخش صنايع سرمايه‌گذاري كرده و رعيت صاحب زمين شده‌ي بي ابزار توليد را به شهرهاي صنعتي آورده و فرزندان آن‌ها در مراكز علمي مجاني به تحصيل بپردازند.

در اين جا دو عنصر اصلي موجب ايجاد جنبش‌هاي دانشجويي گرديد. يك تاريخ مبارزات گذشتگان چه داخل كشور چه خارج كشور، انقلاب اكتبر 1917، مبارزات كارگري اروپا، آلباني، جوهيل و هم رزمانش در اعتصابات كارگري آمريكا و آمريكاي لاتين و افريقا و هندوستان، هوشه مين، مائو، آلنده، پاتريس لومبا، و...

در داخل كه قبلا ذكر شد جنبش دمكرات آذربايجان، ميرزا كوچك خان و به خصوص محاكمه خسرو روزبه، آشكارا آگاهي و تحرك را به نسل جوان بعد از سال‌هاي 1340 منتقل كرد اما عنصر دوم كه از تاريخ مبارزات كارگري مهم‌تر است! همان لاروي درختان جنگل سرمايه است. اليگارشي مالي، صدور كالا، صدور سرمايه موجب گرديد تا سيل دلار، پوند، مارك، به ايران سرازير شود كه در لابه لاي اين پول‌ها (لارو) ما بي آن كه با هيچ تلسكوپي قابل شناسايي باشد به ايران آمد. انديشه‌هاي مبارزات طبقاتي و تجربيات كارگران آگاه و مبارز در سرتاسر جهان، همان عنصري بود  كه در پيوند با مبارزات مردم ما، كارگران و زحمتكشان و دانشجويان، تئوري‌ها و نظرات انقلابي را در ميان روشن‌انديشان ما بارور كرد ...

ماركس اين انديشمند يكتا در زمين‌هاي بكر كتاب‌هايش بذر (لارو) نوشته  ما را  كاشت، تا نسل‌هاي توفنده بعد خودش برداشت آن را به دست توانا گيرند.

ره آورد صنعتي شدن ايران اين شد كه فرزندان رعيتي و كارگران صنايع سنتي و خرده بورژوازي پاي به مراكز علمي بگذارند مراكزي كه امروز به خوش يمني دلارهاي وارداتي درهايش  بي گزينش طبقاتي به روي همه و همه باز شد حتي در ميان تازه واردين آنان كه نبوغ بيشتري داشتند بورسيه دولتي هم می‌شدند و تحصيلات تا مراحل بسيار عالي را  طي می‌كردند.هر چند در نبردي دائم با گزند‌هاي رانت خوران و مدافعان نظم موجود قرار داشتند .

 در لا به لاي آجرهاي چيده شده مراكز تحصيلي سيمان و آهن وارد شده، لارو، جولان می‌داد تا از عمق تفكر محصل يا  دانشجوي نيمه آگاه به مسايل مبارزه طبقاتي تغذيه كرده و خود غذائي براي  آن‌ها شود. و اين جبر سرمايه بود نه خواست سرمايه‌دار. بايد براي دست يافتن به نيروي كار ارزان اعم از كارگر ساده و فني، مهندسين، كارشناسان و.... حتي نيروي نظامي از ارزان‌ترين افراد جامعه جديد بهره‌برداري می‌كردند. ازدياد مراكز آموزشي جزو جدا ناشدني سرمايه می‌باشد.

اين جا معادله‌ی بسيار زيبايي بسته می‌شود، دستيابي سرمايه به سود فراوان يعني استفاده از نيروي كار ارزان، معادن نزديك به مراكز توليد و فراواني و تزريق بي‌دريغ پول، سمت ديگر رشد علمي نيروي كار ارزان در مراكز علمي ايجاد شده توسط سرمايه.

اما اين مراكز با درجه بسيار بالايي از آلودگي لارو، تهيه و مورد بهره‌برداري قرار گرفتند و لارو، هم مانند ماشين عظيم توليد به تكثير علم مبارزه طبقاتي در كانون سرمايه يكه تازي می‌كند.

سوال می‌كنيم چرا اين لارو به مراكز صنعتي و توليدي كه آن هم توسط دلارهاي سرمايه ساخته شده حمله نكرده و از كارگران و مهندسان آن جا بهره‌برداري نمی‌كند تا مبارزه طبقاتي كه خواست كارگران و زحمت‌كشان است به نتيجه نهايي برسد. جواب در خود لارو است. او از انبوه علم و اگاهي دست به سفر زده و در هر كشوري هدف نهايي‌اش مراكز علمي‌ست. او به تمركزها سفر می‌كند. فرض كنيم در كارخانه كفش ملي ِآن روز سيصد نفر از كارگران سنتي كفاش جذب شده‌اند كه در يك دوره كوتاه آموزش تجربه‌ی كار با ماشين‌ها توليد كفش را آموخته و در كنار مهندسان وارداتي مشغول می‌شدند. اما فرزندان اين سيصد نفر به همراه فرزندان چند سيصد نفر ديگر در كارخانه‌های مختلف در يك مركز علمي به تحصيل می‌پردازند مثل دانشگاه تهران و اين دانشگاه به خاطر طرح‌هاي علمي و تدريس اساتيد در ساير دانشگاه‌ها ارتباط منسجمي با هم خواهند داشت. ولي سيصد نفر كارخانه كفش ملي با سيصد نفر كارخانه ساخت نوشابه غيرالكلي هيچ ارتباطي به جز مصرف توليدات دو كارخانه و تهيه آن از بازار فروش ندارند. اما دانشجويان در ارتباط تنگاتنگ علمي مراكز مختلف هستند. شما باشيد حاضريد جمع هزار نفره را رها كنيد و به يك نفر درس بدهيد؟ شايد معلم راحت‌طلب اين چنين باشد! اما لارو، مشتاق است مجنون است و تشنه و گرسنه‌ي ياد دادن.

اين بود كه جنبش رهايي بخش طبقاتي سرچشمه‌اش دانشگاه شد كه با كاسترو دانشجو، چه گوارا دانشجو، ويتنام هوشي‌مين تحصيل كرده‌ی اروپا وقتي به ميهن بازمي‌گردد آن جا را در اشغال بيگانه می‌بيند و جنبش عموهو آغاز می‌شود، آلنده تحصيل كرده‌ی دانشگاه، گاندي تحصيلاتش در انگليس و با معلمان انگليسي بود، لومومبا تحصيل كرده، رهبر جنبش ضد آپارتايد افريقاي جنوبي ماندلا كه در كانون اشغالگران اروپايي تحصيل كرده بود، دكتر لوتركينگ فارغ التحصيل رشته حقوق و هزاران شخصيت برجسته تاريخ. انديشه‌ي ماركس هرگز جدا از علم نبود و يقين خود ماركس علم بود پس بذري كه ماركس در جهان پاشيده حاصلش محصولات علمي می‌باشد.

و چه نشاط آور است علم مبارزه طبقاتي را سرمايه همراه خود به كشورهاي مورد تهاجم می‌برد. در كشور ما آمار بسيار بالايي از زنان و مردان بلند آوازه و جان باخته در راه رهايي طبقه كارگر وجود دارد كه تمامي آن‌ها به جز عده كمي تحصيل كرده دانشگاه‌ها بودند و تا كنون هم هستند.